ثبت نام در سایت

برای استفاده از امکانات سایت عضو شوید.

نام کاربری:  
رمز عبور:    
کد معرف:    
  • ایمیل شما هرگز در اختیار دیگران قرار نخواهد گرفت.
  • هر زمان که بخواهید مي توانيد عضويت خود را لغو کنيد.
95 18 100 1

معنی کلمه elbow

معنی elbow از مرجع آموزشی لغات دیداری - عکس و کلمه به همراه تلفط و مثال

توسعه کلمه elbow

در اینجا مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید.

  • احسان
    1394/12/12 Wednesday, March 2, 2016

    چند مثال ..he placed his right elbow on the table، his jacket was torn on the elbow، she elbowed her way through the crowd، the tunnel elbowed and we were in a large cellar

  • احسان
    1394/12/12 Wednesday, March 2, 2016

    معنای مثالها... او آرنج راست خود را روی میز قرار داد، آرنج کت او پاره شد، او با آرنج راه خود را از میان جمعیت باز کرد، تونل پیچید و ما وارد سرداب ه بزرگی شدیم

  • احسان
    1394/12/13 Thursday, March 3, 2016

    at one's elbow، get the elbow .... اصطلاح ... دردسترس (نزدیک، مجاور)، طرد شدن یا مورد بی وفایی قرار گرفتن

  • احسان
    1394/12/13 Thursday, March 3, 2016

    Out at the elbows .... ژنده پوش ، فقیر ، بیچاره

  • احسان
    1394/12/13 Thursday, March 3, 2016

    Up to the elbows.... اصطلاح... به معنای تا خرخره گرفتار، بسیار مشغول

  • مجید
    1395/11/17 Sunday, February 5, 2017

    conduit elbow = زانويى لوله حفاظ

  • مجید
    1395/11/17 Sunday, February 5, 2017

    elbow-chair = صندلى دسته دار

  • مجید
    1395/11/17 Sunday, February 5, 2017

    elbow room = n. space for movement

  • مجید
    1395/11/17 Sunday, February 5, 2017

    elbow-joint = زانويى ،بندارنج

  • hosein
    1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017

    the joint between the forearm and the upper arm.

  • hosein
    1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017

    "she propped herself up on one elbow"

  • hosein
    1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017

    synonyms: arm joint, bend of the arm "leaning on one's elbow"

  • hosein
    1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017

    push or strike (someone) with one's elbow. "one player had elbowed another in the face"

  • پیمان
    1395/12/29 Sunday, March 19, 2017

    I hurt my elbow.

  • پیمان
    1395/12/29 Sunday, March 19, 2017

    Tom skinned his elbows.

  • پیمان
    1395/12/29 Sunday, March 19, 2017

    Tom fell and hits his elbows.

  • پیمان
    1395/12/29 Sunday, March 19, 2017

    She put her elbows on her knees.

  • javad
    1396/02/13 Wednesday, May 3, 2017

    Tennis elbow





به زبان آموزان سایت زبان افزا بپیوندید و با ارسال نظرات خود ما را در ارائه هرچه پربارتر خدماتمان یاری فرمایید.   راهنمای ثبت نام در سایت