95 18 100 1 معنی کلمه elbow معنی elbow از مرجع آموزشی لغات دیداری - عکس و کلمه به همراه تلفط و مثال Wednesday, May 3, 2017 آرنج، با آرنج زدن، زانو مرجع: لغات دیداری - عکس و کلمه برای ثبت نام در دوره آموزشی لغات دیداری - عکس و کلمه اینجا را کلیک کنید. برای مشاهده عکس های کلمه elbow روی لینک زیر کلیک کنید: عکس های کلمه elbow در وب elbow Phonetic: /'ˈɛlboʊ/ اشتراک در تلگرام مثالهایی از کاربرد این کلمه He elbowed his way to the bar and ordered a beer. She pushed through the crowd, elbowing people out of the way. توسعه کلمه elbow در اینجا مثالها، کاربردها، نوع کلمه، مترادفها، متضادها و دیگر موارد را به اشتراک گذاشته و در مورد هر یک نظر خود را اعلام نمایید. احسان 1394/12/12 Wednesday, March 2, 2016 چند مثال ..he placed his right elbow on the table، his jacket was torn on the elbow، she elbowed her way through the crowd، the tunnel elbowed and we were in a large cellar 2 می پسندم احسان 1394/12/12 Wednesday, March 2, 2016 معنای مثالها... او آرنج راست خود را روی میز قرار داد، آرنج کت او پاره شد، او با آرنج راه خود را از میان جمعیت باز کرد، تونل پیچید و ما وارد سرداب ه بزرگی شدیم 3 می پسندم احسان 1394/12/13 Thursday, March 3, 2016 at one's elbow، get the elbow .... اصطلاح ... دردسترس (نزدیک، مجاور)، طرد شدن یا مورد بی وفایی قرار گرفتن 2 می پسندم احسان 1394/12/13 Thursday, March 3, 2016 Out at the elbows .... ژنده پوش ، فقیر ، بیچاره 2 می پسندم احسان 1394/12/13 Thursday, March 3, 2016 Up to the elbows.... اصطلاح... به معنای تا خرخره گرفتار، بسیار مشغول 3 می پسندم مجید 1395/11/17 Sunday, February 5, 2017 conduit elbow = زانويى لوله حفاظ 3 می پسندم مجید 1395/11/17 Sunday, February 5, 2017 elbow-chair = صندلى دسته دار 4 می پسندم مجید 1395/11/17 Sunday, February 5, 2017 elbow room = n. space for movement 3 می پسندم مجید 1395/11/17 Sunday, February 5, 2017 elbow-joint = زانويى ،بندارنج 3 می پسندم hosein 1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017 the joint between the forearm and the upper arm. 3 می پسندم hosein 1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017 "she propped herself up on one elbow" 3 می پسندم hosein 1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017 synonyms: arm joint, bend of the arm "leaning on one's elbow" 3 می پسندم hosein 1395/11/20 Wednesday, February 8, 2017 push or strike (someone) with one's elbow. "one player had elbowed another in the face" 2 می پسندم پیمان 1395/12/29 Sunday, March 19, 2017 I hurt my elbow. 3 می پسندم پیمان 1395/12/29 Sunday, March 19, 2017 Tom skinned his elbows. 3 می پسندم پیمان 1395/12/29 Sunday, March 19, 2017 Tom fell and hits his elbows. 3 می پسندم پیمان 1395/12/29 Sunday, March 19, 2017 She put her elbows on her knees. 3 می پسندم javad 1396/02/13 Wednesday, May 3, 2017 Tennis elbow 1 می پسندم